کلمه- زهرا صدر: حسین زمان، هنرمند و فعال اجتماعی مطرح کشورمان با انتقاد از برخی برخوردها در حوزه ی فرهنگ و هنر و ظاهر سازی های موجود تاکید می کند که هنرمند یعنی کسی که با شناخت کافی از هنر به وظایف یک هنرمند آشنا و به آنها عمل میکند.
حسین زمان که شب های قدر سال های اصلاحات را با جوشن کبیرش در کانون توحید، برای جوانان استثنایی کرده بود با اشاره به کسانی که به گفته ی وی نقاب هنرمند به چهره زده اند تاکید می کند که آنانکه با فریب و نیرنگ با احساسات و عواطف مردم هر از گاهی بازی می کنند و به موج سواری مشغولند و تا دیروز سینما آتش می زدند و امروز ژست کارگردانان بزرگ دنیا را گرفته اند را نمیتوان هنرمند نامید.
حسین زمان سال ها پیش با آلبوم “شب دلتنگی” به میان مردم آمد و نام و محبوبیتش با آلبوم “قصه شب” و آهنگ “مولا علی” تثبیت شد.
عضو هیئت علمی پردیس بین الملل دانشگاه صنعتی شریف همچنین در بخشی از گفت گوی خود با کلمه درباره نامهی جمعی از فعالان سیاسی و مدنی خطاب به سید محمد خاتمی معتقد است که حاکمیت نمی خواهد هیچ نرمشی از خود نشان دهد، آن هم در مقابل کسانی که خود و همه زندگی شان را وقف دفاع از ارزش های اسلام و انقلاب کرده اند، همان ارزش هایی که این روزها براحتی از طرف کسانی که وابسته به دولت و حاکمیت می باشند زیر پا گذاشته می شود به نحوی که مورد اعتراض دوستان و هم قطاران خود نیز واقع می شوند.
حسین زمان، از مبارزان دوران ستمشاهی که چند روز پس از انتخابات سال ۸۸ در جریان سرکوب های آن روزها به جرم حمایت از میرحسین موسوی تحت بازجویی قرار گرفت، معتقد است اگر کسی به بهانه اینکه سیاست چیز بدی است و باید از آن گریزان بود و نباید به آن آلوده شد خود را از عرصه مبارزه منفک کند و گوشه امن اختیار کند، خطر نکند و پشت پرده مخفی شود تا از هر گزندی در امان باشد جز خیانت به خلق خدا مرتکب نشده است.
این رزمنده دوران دفاع مقدس می گوید که وقتی صحبت از تخلف می شود، تنها به روز انتخابات محدود نمی گردد بلکه با رد صلاحیت ناعادلانه کاندیداها و ایجاد فرصت تبلیغات وسیع با بکارگیری امکانات دولتی برای یک جناح خاص مهر بطلان بر یک انتخابات سالم زده می شود که این اتفاق بویژه در مورد کاندیداتوری نمایندگی مجلس در گذشته بارها صورت گرفته است.
متن کامل گفتگوی کلمه با حسین زمان پیش روی شماست:
شما نامه اخیر فعالان سیاسی به آقای خاتمی را امضا کرده اید. نگرانی این فعالان سیاسی منتقد وضع موجود، متوجه چه خطری بوده است؟
مهم ترین نگرانی در جریان انتخابات با توجه به تجربیات گذشته، تخلفات انتخاباتی است که می تواند نهایتا صحت و سلامت انتخابات را مخدوش سازد و نتیجه را به سمت و سوی خاصی هدایت نماید. این تخلفات در گذشته و در زمانی که حداقل فضای رقابت برای گروه های مختلف بویژه اصلاح طلبان وجود داشت توانست سلامت انتخابات را زیر سؤال ببرد و نهایتا درصد بالایی از مردم را به ناباوری نتایج انتخاباتی برساند. هم اکنون که همان حداقل فضای رقابتی وجود ندارد و تریبون های تبلیغاتی تماما و بطور کامل در اختیار یک جناح، صرف نظر از اختلافات درونی شان، قرار دارد هیچ تضمینی برای جلوگیری از تخلفات وجود ندارد و به شدت این نگرانی احساس می شود که آراء مردم در سایه چنین تخلفاتی به بازی گرفته شود. وقتی صحبت از تخلف می شود این تنها به روز انتخابات محدود نمی گردد بلکه با رد صلاحیت ناعادلانه کاندیداها و ایجاد فرصت تبلیغات وسیع با بکارگیری امکانات دولتی برای یک جناح خاص مهر بطلان بر یک انتخابات سالم زده می شود که این اتفاق بویژه در مورد کاندیداتوری نمایندگی مجلس در گذشته بارها صورت گرفته است.
در آن نامه تصریح شده که هیچ نشانه ای دال بر تغییر رفتار حاکمیت مشاهده نمی شود. همچنین به طور تلویحی به رفتارهایی اشاره شده که نماد حرکت در مسیر معکوس است. به نظر شما چه نشانه های در این باره می توان ذکر کرد و چه تغییراتی در عملکرد جریان حاکم مورد انتظار بوده که محقق نشده است؟
از جمله خواسته های مطرح شده در نامه مذکور، رفع حصر آقایان مهندس میر حسین موسوی و حجت الاسلام مهدی کروبی است که نه تنها محقق نشده بلکه سختگیری های بیشتری نسبت به این دو بزرگوار و خانواده هایشان نیز اعمال گردیده. علاوه بر ایشان جمع زیادی از مردان و زنان بزرگ و ارزشمند ما کماکان در زندان به سر می برند و متاسفانه تنها خودشان مجازات نمی شوند بلکه با ایجاد محدودیت های گوناگون، شرایط برای افراد خانواده این زندانیان نیز بسیار سخت و عذاب آور است به نحوی که کودکان خردسال نیز در حسرت دیدار مادر و پدر در رنج و مشقت می باشند. به نظر می رسد حاکمیت نمی خواهد هیچ نرمشی از خود نشان دهد آن هم در مقابل کسانی که خود و همه زندگی شان را وقف دفاع از ارزش های اسلام و انقلاب کرده اند، همان ارزش هایی که این روزها براحتی از طرف کسانی که وابسته به دولت و حاکمیت می باشند زیر پا گذاشته می شود بنحوی که مورد اعتراض دوستان و هم قطاران خود نیز واقع می شوند. من خود هیچ انتظاری از تغییر در عملکرد نداشته ام تا به تحقق آن فکر کرده باشم و به نظر من هدف آقای خاتمی نیز تنها یک اتمام حجت دیگر بوده است و بس.
آیا یک هنرمند حق دارد و مجاز است وارد عرصه سیاسی شود؟ برخی معتقدند نباید هنر نباید آلوده به سیاست شود، برخی دیگر می گویند هنرمندان باید جلوی تعرض ساحت سیاست به حوزه هنر را بگیرند. برخی از این هم بالاتر معتقدند و برای هنر و هنرمندان رسالتی انسانی، اجتماعی و گاهی سیاسی قائل اند و می گویند وقتی مردم از استبداد، فقر، فساد و مشکلات کلانی از این دست رنج می برند، هنر و ادبیات و دیگر کنش های زیبایی شناسانه انسانی را نمی توان از جامعه و سیاست تفکیک کرد. نظر شما چیست؟
من نظرم را در این باره در گذشته به بهانه های مختلف داده ام و باز هم تکرار میکنم سیاست اگر به مفهوم کسب آگاهی و داشتن کیاست به منظور مقابله با رفتارهای ضد انسانی، و روشنگری و آگاهی بخشی به منظور تقویت فکری جامعه در برخورد با بی عدالتی و ظلم و استقرار صلح و آرامش باشد، وظیفه همه مردم این است که در سیاست دخالت داشته باشند که البته در این میان وظیفه هنرمندان بسیار بیشتر و تاثیر گذار تر است. اما اگر منظور از سیاست خدعه و نیرنگ و مردم فریبی باشد و ابزاری گردد در دست قدرت طلبان و دیکتاتورها تا بهتر بر گرده مردم سوار شوند بسیار کثیف و زشت و منفور است و وظیفه هر کسی است از آن دوری کند. من سیاست را با تعریف اول قبول دارم و فکر می کنم اگر کسی به بهانه اینکه بطور کلی سیاست چیز بدی است و باید از آن گریزان بود و نباید به آن آلوده شد خود را از عرصه مبارزه منفک کند و گوشه امن اختیار کند، خطر نکند و پشت پرده مخفی شود تا از هر گزندی در امان باشد جز خیانت به خلق خدا مرتکب نشده است. هنرمندان مستثنی نیستند و بلکه مسئولیتشان بسیار بیشتر است چرا که مردم به ایشان اطمینان کرده اند و دل بسته اند. رابطه بین هنرمندان و مردم عمدتا یک رابطه عاطفی است و وظیفه یک هنرمند متعهد این است که همانگونه که مردم او را تنها نگذاشته اند و عزت و افتخار ایشان در گرو عشق و معرفت مردم است، مردم را در سختی ها تنها نگذارند. وظیفه یک هنرمند شناخت واقعیت های زشت و زیبای جامعه است و شناساندن آنها به مردم به زیباترین شکل ممکن و اگر این اسمش سیاست است من به این سیاست احترام می گذارم.
ما در سالهای اخیر شاهد تنش های شدیدی بین قدرت و حوزه هایی مثل موسیقی، سینما، تئاتر، ادبیات و … بوده ایم. از جمله تنش ها بین خانه سینما و وزارت ارشاد، مشکلات حوزه کتاب، محدودیت ها فعالان عرصه موسیقی و … در چنین شرایطی، تکلیف رابطه هنرمندان و فعالان فرهنگی با ساحت سیاست و قدرت چه میشود؟
چیزی که مشخص و پر اهمیت این است که رابطه بین مردم و هنرمندان یک رابطه عاطفی خاص است. هنرمندان از مردم انرژی و نیرو می گیرند و مردم نیز همانگونه از هنرمندان. البته لازم به ذکر است وقتی می گوییم هنرمند؛ یعنی کسی که با شناخت کافی از هنر به وظایف یک هنرمند آشنا و به آنها عمل میکند؛ نه کسانی که نقاب هنرمند به چهره زده اند و با فریب و نیرنگ با احساسات و عواطف مردم هر از گاهی بازی می کنند و به موج سواری مشغولند، نه کسانی که تا دیروز سینما آتش می زدند و امروز ژست کارگردانان بزرگ دنیا را گرفته اند. حکومت اگر با مردم نباشد، از جنس مردم نباشد و خود را وقف خدمت به مردم نکرده باشد از نزدیکی بین مردم و هنرمندان بیم دارد چرا که هنرمندان میتوانند به آگاه تر شدن مردم کمک کنند و مردم نیز به ایشان اطمینان دارند. این پیوند مبارک و زیبا برای حکومتی که بر مردم باشد و نه با مردم خوشایند نیست و طبیعی است همواره در جهت قطع این ارتباط تلاش نماید. اینجاست که هنرمندان متعهد ما بایستی با هوشیاری و دقت اجازه ندهند تا ارتباطشان با مردم ضعیف گردد و این کار تنها زمانی شدنی است که حساب خود را از عروسکان خیمه شب بازی که به نام هنرمند در دست نهاد های مختلف به عمله حکومت تبدیل شده اند جدا نمایند. البته حساب بی هنران فرصت طلبی که در این فضای متشنج بر خر مراد سوار شده اند و هنری جز خوش رقصی و چاپلوسی ندارند کاملا روشن است و هر چه بیشتر لب گشایند آبروی بیشتری از خود می برند.
یک بار یادداشتی نوشته بودید در ضرورت اینکه هنرمندان باید به تعدی هایی که به صورت غیر قانونی و غیر عادلانه به حوزه آنها می شود و بازداشت ها و احکام قضایی و … واکنش نشان دهند. مشکلات موجود معیشتی و امنیتی و … را هم می دانید. به نظرتان چگونه باید استقلال و هویت حوزه فرهنگ و هنر را از تعدی قدرت حفظ کرد که برای اشخاص مشکل ایجاد نشود و کار هم بر روی زمین نماند؟
هنرمند اگر استقلال خود را از دست دهد، هویت خود را از دست داده است. اگر نقاش آنچه میخواهند را به تصویر در آورد، نویسنده همان که میگویند را بنویسد، فیلم ساز همان که امر شده را بسازد، خواننده همان که میپسندند را بخواند و شاعر برای صله و احسنت و به به شعر بگوید و اگر هنرمند در دست قدرت گرفتار بیاید دیگر خود نیست و دیگر هویتی ندارد. زیبایی و توازن و هماهنگی و هر آنچه به یک اثر هنری اعتبار میبخشد را بکار بگیرد تا دیگری و دیگران را عرضه کند دیگر این چه شخصیتی است؟ من فکر میکنم هنرمندان ما در سایه همدلی و همراهی و یکپارچگی میتوانند جلوی هر تعدی و ظلمی را در حق هنر بگیرند. هنرمندان از قدرتی الهی برخوردارند که میتوانند آن را برای دفاع از هویت خود و برای دفاع از ساحت هنر بکار بگیرند. هنرمندان واقعی بر دل های مردم حکومت میکنند و این فرصت مغتنمی است تا اجازه تعرض به کسی ندهند. من رمز پیروزی را مردمی بودن و با هم بودن هنرمندان میدانم.
نظر شما در ارتباط با مصاحبه های اخیر استاد شجریان در خارج از ایران و نظرات ایشان درباره ی برخورد نا مناسب با هنر موسیقی چیست؟
آنچه مسلم است همانگونه که استاد هم به آن اشاره کردند برخورد نظام جمهوری اسلامی با هنر والای موسیقی برخورد مناسبی نبوده و همواره هنرمندان عرصه موسیقی مورد بی مهری قرار گرفته اند. موسیقی همواره ابزار کار سیاسیون قرار گرفته تا از آن برای تبلیغات و فریبکاری های رایج استفاده نمایند و صدا و سیما نیز از ابتدای انقلاب تا به حال هیچگاه رشد و تعالی موسیقی را در دستور کار خود قرار نداده و هنوز هم شاهد آن هستیم که تنها برای پر کردن فضاهای خالی بین برنامه ها از آن استفاده میکنند آن هم به بد ترین شکل ممکن. وقتی نشان دادن ساز و نوازنده از شبکه های تلویزیونی ممنوع است این به این معنا می باشد که موسیقی بعنوان یک هنر از طرف نظام جمهوری اسلامی پذیرفته نیست و حرف استاد شجریان نیز همین است . وقتی هنری در یک نظام پذیرفته نباشد طبیعی است که هنرمندان آن عرصه نیز مورد بی مهری و بی حرمتی قرار گیرند. با نگاهی به نظرات علمای دین میبینیم که حرف ها یا روشن و واضح نیست و یا تعابیر و تفاسیر با یکدیگر در تضادند و لذا این بلاتکلیفی باعث شده به هنر موسیقی همواره با نگاه تردید توجه شود. اکثریت علمای دینی نظرشان بر این است که غنا حرام است و آن را به موسیقی مطرب یاد میکنند و میگویند غنا آن موسیقی است که انسان را از خود بی خود کند و تعابیری از این قبیل و تشخیص را هم با خود شنونده گذاشته اند ولی برای همین تشخیص بسیاری احترام قائل نیستند و باز هم بطور کلی مهر بطلان بر هنر موسیقی می زنند. اینها چیزهایی است که دل هنرمند بزرگ و ارزشمندی چون شجریان رابه درد آورده. نکته مهم دیگری که استاد شجریان به آن اشاره داشتند برخورد های سیاسی با هنرمندان است و نمونه بارز این برخوردها با خود ایشان بوده که تنها بخاطر اظهار نظر و بیان عقیده ولو مخالف نمیبایست برخوردی چنین ناشایست با ایشان صورت میگرفت. تحریم صدای شجریان از رسانه ملی نادیده گرفتن عشق و علاقه میلیون ها ایرانی هنر دوست به امثال شجریان است که البته حتی این کار نیز به محبوبیت بیشتر او ختم شد.
درباره فعالیت های شخصی خود بگویید. مدتهاست که اثری از شما ندیده ایم. نمی گذارند فعالیت کنید یا نمی خواهید یا نمی توانید؟
همانطور که اکثر دوستان میدانند من تقریبا از پانزده سال فعالیت هنری ام ده سال آن را در قطع ارتباط با صدا و سیما بوده ام که البته این خواسته خودم بوده چون احساس میکردم با ادامه حضور در صدا و سیما از هویت خودم فاصله میگیرم و تبدیل میشوم به یک هنرمند سفارشی و فرمایشی که بایستی به فرموده بخوانم ویا به فرموده نخوانم. من دوست نداشتم در صدا و سیمایی فعالیت داشته باشم که نشان دادن ساز و نوازنده را گناه و ننگ میدانست و میداند. من این توهین را به هنرمندان عرصه موسیقی نمیتوانستم تحمل کنم و البته دلایل دیگری که در این مجال نمیخواهم به آنها بپردازم. نزدیک به هشت سال هم میشود که با کارشکنی و سنگ اندازی عوامل مختلف در تهران و شهرستان ها عملا نتوانستم در هیچ کجای وطنم اجرای زنده داشته باشم. بنا بر این دلیل اینکه مردم من را کم فعالیت تصور میکنند کاملا مشخص است. با وجود همه سختی ها و تنها برای اینکه نامم را آنگونه که میخواستند از عرصه هنر پاک نکنند با تحمل برخی شرایط شش آلبوم به بازار عرضه کرده ام و آخرین آنها حاصل فعالیت سه سال پیش من بود که حدود دو سال پیش به بازار آمد. از سه سال پیش دیگر تهیه کننده ای هم جرأت کار کردن با من را پیدا نکرده و به همین خاطر شروع کرده ام به تولید تدریجی تعدادی ترانه که به هیچ عنوان قصد کسب مجوز در داخل را برای آنها ندارم چون میخواهم این بار تنها خودم باشم و سلیقه هنری خودم و حرف های خودم و قطعا با این ویژه گی ها من مجبورم حاصل کار را در بیرون از ایران عرضه نمایم. اگر مردم حمایت کنند و بتوانم با عرضه کار از طریق اینترنت هزینه های تولید اولین اثر از این نوع را تامین نمایم ادامه خواهم داد تا نهایتا آلبوم هفتم را با کمک و همیاری مردم به دوستانم تقدیم نمایم.
نظرتان در باره ی صحبت های اخیر اقای سلحشور چیست؟ این جنس حرف ها و اتهام ها از از کجا می اید به نظر شما؟ آیا واقعا دغدغه ی دین وجود دارد؟
بیایید در باره کسی یا مطلبی صحبت کنیم و اظهار نظر نماییم که ارزش وقت گذاشتن داشته باشد. شخصیت آقای سلحشور در ادبیاتش آشکار است و نیازی به توضیح ندارد. این جنس ادبیات خاص ایشان نیست و در بین بسیاری از همپالکی های ایشان کاملا رایج است. حرف های زشت و وقیحی از این نوع و ادبیات سخیفی از این جنس خود معرف خوبی برای افرادی است که اینگونه حرف میزنند و اینگونه لب به سخن میگشایند. از کوزه همان برون تراود که در اوست.
ما و شما متهمیم که درباره وضع موجود سیاه نمایی می کنیم. خودمان البته معتقدیم که سیاهی ها ما را فرا گرفته و جرم ما فقط نمایاندن واقعیت هاست. اما آن طرف ماجرا را اگر بخواهیم از زبان شما به عنوان یک هنرمند ملتزم به رسالت اجتماعی بشنویم؛ چطور می توان به آینده امیدوار بود و به مردم، به همراهان سبز و دلسوزان ایران و اسلام امید داد؟
من بعنوان یک مسلمان معتقد، به رحمت الهی ایمان دارم و باور دارم که اگر مردم به آنچه می گویند و به آنچه می طلبند اعتقاد راسخ داشته باشند و برای رسیدن به هدف تلاش کنند در سایه رحمت خداوند بزرگ حتما به آن خواهند رسید. برای این حرف ها و اتهامات خیلی نباید ارزش قائل شد چرا که جز بر پایه خصومت و کینه و دشمنی نیستند اما باید هوشیار بود و از حیله و تزویرها غافل نشد. ما بر حقیم و جز استقرار حق و عدالت نمیخواهیم و چه چیز به اندازه این کلام محکم الهی میتواند ما را امیدوار نماید که: “نصر من الله و فتحٌ قریب”.