ترانه سبز (415) - من که دیگه رای نمیدم - محمد رضا عالی پیام

ترانه سبز و شعرخوانی محمد رضا عالی پیام (هالو) که به مناسبت انتخابات سروده واجرا شده است.

متن ترانه:
جون خودم اگه بگن هالو گل سرسبده
بگن رو دستش تا حالا هیچ شاعری نیومده
تموم ریزه کاری طنز رو فقط اون بلده
می‌گم که این کار‌ها دیگه قدیمیه کپک زده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده

اگه بیان جوازمو دوباره حاضر بکنن
فیلمهای توقیف شده رو پروانه صادر بکنن
دفترم رو باز بکنن صدر دفا‌تر بکنن
کتابهام رو چاپ بکنن یا منو ناشر بکنن
بهم بدن یه وام تبصریه خارج از رده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده

اگه کرایه ور بیفته تاکسی مفتکی بشه
تو مترو واسه هر نفر یه واگن تکی بشه
دمکراسی جانشین سیستم زورکی بشه
اصلا رییس جمهورمون آقای متکی بشه
بگن که این رفته و اون یکی روی کار اومده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده

اگه بیان رو پشت بوم هر خونه دیش بزنن
مثل یه دولت قوی بیان و پا پیش بذارن
برا گوگوش و داریوش برنامه تو کیش بذارن
یا اینکه کنسرت قمیشی توی تجریش بذارن
امر به معروف نکنن که این خوبه یا اون بده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده

بگن که دختر پسرا با هم بیان با هم برن
هفت روز هفته تو خونه پارتی و مهمونی بدن
برقصن و بخونن و بلمبولن بجنبونن
با همدیگه خوش باشن و شوخی کنن تا می‌تونن
نوار ساسی گوش بدن یا بندری یا هایده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده


صبح که می‌شه در بزنن مفتکی صبحونه بدن
یه کاسه کله پاچه با سنگگ شادونه بدن
بنزین تو ظرفهای بیست لیتری در خونه بدن
به کچل‌ها کلاگیس و به مودار‌ها شونه بدن
امضا بدن وعده هاشون قلابی نیست صدی صده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده

اگه بیان تهرون رو بدن بدست کار‌شناس
در اختیارش بذارن صدتا تریلی اسکناس
اونم بیاد عوض کنه سیستم شهر رو از اساس
جوری که اشتباه کنن همه با شهر لاس وگاس
بازم می‌گم اینا همش حقه است و دوز و شعبده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده

بگن که دخترا بیان قلیون مفتی بکشن
تموم دختر پسرا به همدیگه آب بپاشن
اونجوری دوست دارن بشن اینجوری دوست دارن باشن
هیچکی نگه واه که چقدر این جوون‌ها تن لشن
به هم بدن اس ام اس‌های پ نه پ یا د نه د
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده

اگه بگن هرکی می‌خواد اللی تللی کنه
هر کس که می‌تونه کودتای مخملی کنه
یاور درویش بشه و همش علی علی کنه
اصلا بیاد بجای ما تکیه به صندلی کنه
از این به بعد وزیر می‌شه هرکی که کار رو بلده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده

اگه سیاستمدارهای متفاوت بسازن
زندون‌ها رو خراب کنن به جاش توالت بسازن
از صورت زندونی‌ها یه دونه ماکت بسازن
بعد تو موزه ببرن یه غرفه ثابت بسازن
از اون‌ها اسطوره بسازن این هوا و این قده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده

اگه بیان بگن حجاب رو بیخیالش بشینو
یا دوباره نشون بده بدون سانسور اوشینو
گسی دیگه نگه کجا وایسا چجوری بشینو
کسی دیگه نگرده صندوق عقبهای ماشینو
بگن که آستین کوتاه ولله نداره مفسده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده

اگه سیاست یه طرف دین یه طرف جدا بشه
سانسور و این مسخره بازی‌ها همش دیگه‌‌ رها بشه
اگه تو هر محله‌ای چندتا کاباره وا بشه
کنار دریای خزر عین زمون شاه بشه
تو هر کوچه پس کوچه جای سوپری یه می‌کده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده

اگه بیان بگن آقا هرچی تو می‌گی همونه
ماهی سه میلیون و دویست تومن بدن به هر خونه
منم می‌گم پول چی چیه؟ ملا چرا فراوونه؟
اینهمه ملا برا چی ولو تو کل ایرونه؟
اونام بگن که جای ملا توی قم یا مشهده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده

اگه بگن هر کی می‌خواد لباس رنگی بپوشه
قرمز و سبز و صورتی، پوست پلنگی بپوشه
بدون مانتو شلوار لوله تفنگی بپوشه
برقصه و قر بده و دامن تنگی بپوشه
بگن تموم مشکلات از روسری و چارقده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده

چرا خجالت بکشم یا بکنم رودربایسی؟
تومن چیه؟ قرون چیه؟ بهت بگم حضرت عباسی؟
شیکر بشه یه عباسی روغن بشه دو عباسی
آدم پیر رو راست راستی وا بدارن به رقاصی
حتی به اون هالو که شهر قصه رو خوب بلده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده

محمدرضا عالی پیام (هالو)



لينك دانلود:
براي دانلود فايل صوتي اينجا را كليك كنيد.

كليپ تصويري:



ترانه سبز (414) - عاشورا ترا کشتند

ترانه سبز (413) - سرزمین من - شیلا جاهد

ترانه سبز(412) - شب یلدا

آریا آرام نژاد مجددا با دستبند و پابند به دادگاه آورده شد



آریا آرام نژاد مجددا با دستبند و پابند به دادگاه آورده شد
جـــرس: به گزارش منابع خبری، آریا آرام نژاد، هنرمند و فعال جنبش سبز، برای پرونده دوم خود، مجددا با دستبند و پابند به دادگاه آورده شد.

به گزارش کلمه، جلسه دفاعیه این هنرمند سبز بعلت اینکه وی در جریان موارد اتهامی اش نبود به جلسه دیگری موکول شد.

بر اساس این گزارش، آهنگهای صد سال دیگه، دلتنگی ، برای لمس آزادی و ترانه تلخ از جمله موارد اتهامی جدید این هنرمند جوان است. این آهنگ ها در مورد جنبش سبز است. دیدار با سید محمد خاتمی و مادر سهراب اعرابی هم یکی دیگر از موارد اتهامی آریا آرام نژاد است.

بر اساس این گزارش، آریا به رغم برخورداری از حق مرخصی و آزادی مشروط همچنان در بند سارقان زندان متی کلا به سر می برد.

آریا در بخشی از دفاعیه خود یاد آور شده است که"تجربه اخیر پنجاه و دو روزه زندان بعد از ۳۵ روز سخت انفرادی و حضور در بند سارقین برای من جریانِ گذاری را رقم زد ، گذار از واقعه به متن جامعه، حالا برای من نجات یک زندانی وتغییر مسیر او ،تغییر و بهبود مسیر جامعه است.خوب میدانم که سرنوشت همه ما به هم همبسته و وابسته است ."

گفتنی است، آبان ماه جاری، پنج مامور اداره اطلاعات استان مازندران با ورود به منزل این هنرمند جوان هوادار جنبش سبز در بابل، او را بازداشت کردند. این در حالی است که او در همین روز برای پیگیری پرونده خود در مرحله تجدیدنظر، به شهر ساری و دادگاه استان مازندران مراجعه کرده و در زمان هجوم ماموران، تازه از ساری برگشته بود.

دستگیری این فعال جنبش سبز با ضرب و شتم همراه بوده و ماموران در داخل منزل به آقای آرام نژاد دستبند زده اند. آنها همچنین ضمن تفتیش منزل، بخشی از دست نوشته های آریا و مدارک کاری و همچنین کامپیوتر شخصی او را نیز توقیف کرده و با خود برده‌اند.

آریا آرام نژاد دو ماه پیش، از بند انفرادی بازداشتگاه شهید کچوئی اداره اطلاعات ساری به بند انفرادی زندان متی کلای شهرستان بابل منتقل شد. با توجه به شرایط زندان و وضعیت آریا خانواده وی از سلامتش ابراز نگرانی می کنند.

آریا آرام نژاد، هنرمند جوان و آهنگ‌ساز نام‌آشنای هوادار جنبش سبز است که پس از عاشورای ۱۳۸۸ ترانه‌ای با عنوان «علی برخیز» منتشر کرد. او چندی بعد، در پی استقبال قابل توجه از این اثرش در فضای مجازی، در ۲۶ بهمن ماه ۱۳۸۸ توسط اداره اطلاعات بابل به اتهام اقدام علیه امنیت ملی دستگیر شد.

او پس از گذراندن ۳۵ روز انفرادی و زندان که تمام این مدت را در بند انفرادی زندانهای متی‌کلا شهرستان بابل و بازداشتگاه اداره اطلاعات شهرستان ساری سپری کرده بود، به قید وثیقه آزاد و در دادگاه انقلاب شهرستان بابل به نه ماه حبس تعزیری محکوم شد.





ترانه سبز (411) - سه ترانه از شهید هدی صابر - غوغای ستارگان - مرغ سحر - پاییز آمد

ترانه های سبز غوغای ستارگان، مرغ سحر و پاییز آمد که توسط شهید هدی صابر خوانده شده است

 غوغای ستارگان 
متن ترانه:
امشب در سر شوری دارم امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم باشد رازی با ستارگانم
امشب یکسر شوق و شورم از این عالم گویی دورم
از شادی پر گیرم که رسم به فلک سرود هستی خوانم در بر حور و ملک
در آسمانها غوغا فکنم سبو بریزم ساغر شکنم
با ماه و پروین سخنی گویم وز روی مه خود اثری جویم
جان یابم زین شبها
ماه و زهره را بطرب آرم از خود بی خبرم ز شعف دارم
نغمه ای بر لبها
امشب در سر شوری دارم امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم باشد رازی با ستارگانم
امشب یکسر شوق و شورم از این عالم گویی دورم

لينك دانلود:غوغای ستارگان
براي دانلود فايل صوتي اينجا را كليك كنيد.

مرغ سحر
متن ترانه:
مرغ سحر ناله سر كن
داغ مرا تازه تر كن
ز اه شر بار اين قفس را بر شكن و زير و زبر كن
بلبل پر بسته ز كنج قفس درا
نغمه ازادي نوع بشر سرا
وز نفسي عرصه اين خاك توده را پر شرر كن
ظلم ظالم جور صياد اشيانم داده بر باد
اي خدا اي فلك اي طبيعت
شام تاريك ما را سحر كن
نو بهار است گل به بار است
ابر چشمم ژاله بار است
اين قفس چون دلم تنگ و تار است
شعله فكن در قفس اي اه اتشين
دست طبيعت گل عمر مرا مچين
جانب عاشق نگه اي تازه گل ازين بيشتر كن
مرغ بيدل شرح هجران مختصر كن
عمر حقيقت بسر شد
عهد و وفا بي سپر شد
ناله عاشق ناز معشوق
هر دو دروغ و بي اثر شد
راستي و مهر و محبت فسانه شد
قول و شرافت همگي از ميان شد
از پي دزدي وطن و دين بهانه شد
ديده تر شد
ظلم مالك جور ارباب
زارع از غم گشته بي تاب
ساغر اغنيا پر مي ناب
جام ما پر ز خون جگر شد
اي دل تنگ ناله سر كن
از قوي دستان حذر كن
از مساوات صرف نظر كن
ساقي گلچهره بده اب اتشين
پرده دلكش بزن اي يار دلنشين
ناله بر ار از قفس اي بلبل حزين
كز غم تو سينه من پر شرر شد


 مرغ سحر

براي دانلود فايل صوتي اينجا را كليك كنيد.

پاییز آمد 
متن ترانه:

پاييز آمد/ لابلای درختان/ لانه كرده كبوتر/ از تراوش باران/ می‌گريزد
خورشيد از غم/ با تمام غرورش/ پشت ابر سياهی/ عاشقانه به گريه/ می‌نشيند
من با قلبی/ به سپيدی روز/ می‌روم به گلستان/ همجو عطر اقاقی/ لابلای درختان/ می‌نشينم
شعر هستی/ بر زبانم جاری/ پرتوانم آری/ می‌روم در كوه و/ دشت و صحرا
ره‌پيمای/ قله‌ها هستم من/ در کنار یاران/ راه خود در توفان/ می‌نوردم
دركوهستان/ يا كوير تشنه/ يا كه در جنگل‌ها/ رهنوردی شاد و/ پر اميدم
شاید روزی/ شعر هستی بر لب/ جان نهاده بركف/ راه انسان‌ها را/ در نوردم
شعر هستی/ بودن و كوشيدن/ رفتن و پيوستن/ از كژی بگسستن/ جان فدا كردن در/ راه خلق است

پاییز آمد 

براي دانلود فايل صوتي اينجا را كليك كنيد.






ترانه سبز (410) - سر اومد زمستون - شقایق کمالی

ترانه سبز (409) - نسرین ستوده - ستاره

ترانه سبز 

متن ترانه:

تقدیم به فرشته ی عدالت ، نسرین ستوده

بیایید و ضربان قلب مادری را فریاد کنیم که سالهای زندگیش را برای دفاع از

حقوق تباه شده ی من و شما گذرانده و اینک زندانیِ کنجِ نمورِ پست ترین ونفرت

انگیزترین حاکمان تاریخ این سرزمین است.تپش هر قلبش ، فریاد دادخواهیست ، فریاد

بر سرحاکمانی که با ساتور بی عدالتی، بالهای فرشته ی عدالت و آزادی را بریده اند

نسرین ستوده ، زندانی سایه هاست زندانی خاطره هاست زندانی ظلم است زندانی

تحمل است .اوتنها زندانی حاکمیت نیست .مردمی که به حقوق خویش اگاه نباشند و


در برابر این ظلم، داد بر نیاورند، زندانبانِ نسرین هستند.

چه کسی در تمام این دنیای بزرگ ، احساس آزادی میکند ؟وقتی که دفاع از حقوق

زیباترین اندیشه ها به اقدام علیه امنیت ملی تعبیر میشود. حاکمیت چه میخواهد ؟

زندانی مظلومی که بدون حق داشتن وکیل از حق زیستن و اندیشیدن محروم شود؟

جرم نسرین ستوده چیست که حتی دیوارهای اوین در برابر این ظلم خم گشته است؟

به کارنامه نسرین ستوده نگاه می کنم و می بینم جز دفاع از حق و شرف انسانی هیچ در

آن نیست. واقعاَ کدام عمل نسرین مجرمانه است؟ آیا دفاع از کودکانی که زندگی تلخ

شان آن ها را به جای مدرسه، به زندان فرستاده است؟ آیا دفاع از کودکان فرودستی که

در زندگی هیچ نیاموخته اند جز خشونت، عملی مجرمانه است؟ جالب است که این

نوجوانان ، تنها در زمانی که زندان بوده اند اندکی با زبان مهر و حمایت آشنا شده اند،

مهر و حمایت وکیلی که برای آنان نه فقط وکالت، که مادری می کرد، و آن گاه که همه

دوستان و اطرافیان این نوجوانان، به خاطر اتهام ها و کاری که ناخواسته مرتکب شده

اند رهایشان کرده بودند، وکیل متعهدشان بی هیچ چشمداشتی، به هر دری می زد تا

جان شان را نجات دهد.

کلمات مبهمی ذهنم را گرفتار کرده است .شاید نگاه نسرین در اندیشه ام تصویر گشته

است

زندان، بازداشت، حکم، دادگاه، ظلم، سانسور، خفقان یا رهایی، آزادی، عدالت، تساوی

، حضانت کودک، مادر ، چادر سیاه ،لگد ، شکنجه ، بی خوابی ، بازجو ، تو سری

،خیانت ، سنگسار ، تبعبد ، دستبند و یک بوسه .

اما در پس این سایه ها امید را میبینم که نگاه نسرین را به آرامی تا بیکران آزادی و

عدالت پرواز میدهد.

آری نسرین جانم، تو برنده بوده ای و برنده خواهی بود، زیرا که احساست همانند خیلیها

در چرخ دنده ی قساوت و خودکامگی

ریز و له نشد. تو برنده بودی که نگاه معصومانه فرزندانت ، به جای یاءس، امید را در

دلت کاشت

نسرین جانم، یازده سال زندان و محرومیت ازدفاع از حقوق موکلانت ،پاسخی بود که

بد اندیشان و قصابانِ ولایت مدار، به پاس سالها تلاشت در راه احقاق حقوق کودکان

آزار دیده و احقاق حقوق زنان ستمدیده و زجرکشیده ، نثارت کردند.

خوشا به حال فرزندانت مهراوه و نیما که تو مادرشان هستی و بدون شک روزی همین

نزدیکی ها ، در یک آسمان ِ آزاد ،تک ستاره ی هستیشان را در آغوش خواهند گرفت

و به تو خواهند گفت که باعث افتخارشان بوده و خواهی بود.

افتخار به مادری که زخمِ استبداد و دیکتاتوری ، لبخند را از چهره اش نربوده و در

برابر این بیداد کمر راست کرد و گفت که تا جان در بدن دارد ،بی پروانه ی وکالت و

یا با پروانه ، در زندان و یا در دادگاه ، نقاب از چهره ی بانیان بی عدالتی و خشونت و

قساوت قلب برخواهد داشت.

کارنامه نسرین سرشار از دفاع از فعالانی است که برای جهانی برابر مبارزه می کنند.

جهانی که نسرین به تحقیق و تجربه می داند که برابری رمز خوشبختی مهراوه و

نیمای اش است. او باور دارد که در مناسبات عادلانه و برابر است که انسان ها


حرمت دارند و ارزش یکی، نصفِ دیگری محسوب نمی شود، و زندگی نسرین

خود مدعای این خوشبختی است، چرا که خانه اش بوی عشق و مهر می دهد و عشق

تنها در رابطه ای برابر مهیا می شود.

وکیلی که افتخار میکند که حکمش از حکم موکلانش سنگین تر است و حتی در زندان

از رنجی که به موکلانش میرود ، فریاد میکند.

قسم به تارو پودِ جانمان ، این ظلم را فریاد خواهیم کرد و برای دست یابی به حقوق


شهروندی و آزادی نسرین و دیگر فعالان سیاسی و حقوق بشرلحظه ای آرام نخواهیم


نشست.حقوق بشر حق مسلم همه مردم دنیاست و برای احقاق حقوق شهروندی در این


سرزمین خسته از بی عدالتی ، میبایست نگاه نسرین را به جامعه ی خود داشته باشیم


و بی تفاوتی و سکوت مرگ آور را از دیدگان خود دور کنیم

نسرین جان ، قلم و زبانم در برابر عظمت نگاهت ناتوان است اما سروده ام ندای


دادخواهیت خواهد بود

ای داد، که بر بالین این دشت کبود

ترکه ی بیداد ، تن نسرین مرا کرد کبود

هر چه داد بر دل این دل این بیداد میزد

قطره اشکی می شد و ضحاک، دارش میزد

در بهاری که دل باور ما ، دل خوش گل واژه ی آزادی میشد

واژه ی عشق ومحبت بود که گرفتار ساز بداهنگ قساوت میشد

مهرمهراوه ی من ، شعر نیمایی من ، با من از غزل صبح بگو

گل امید من از سوز ولایت پرپر، با من از رفتن این قوم بد افکار بگو

نفسم را بستان و بال و پری گیر و بپر ، با من از خشم خروشیده ی خورشید بگو

ستاره ی ایران منی ، گل نسرین منی

مادر صبح وطن ، نغمه ی آزادی از زنجیر ولایت را تو بخوان

دامن از شب بستان، دادخواهی این ظلم و جفا را تو بخوان

ستاره

لينك دانلود:
براي دانلود فايل صوتي اينجا را كليك كنيد.

كليپ تصويري: