شعري طنز و زيبا از سيد محمد رضا عالي پيام (هالو) وصف حال زندانيان سياسي
متن اشعار:
قرمزته یا آبی ته؟
شنیدم در زمان خسرو پرویز
گرفتند آدمی را توی تبریز
به جرم نقض قانون اساسی
و بعض گفتمان های سیاسی
ولی آن مرد دور اندیش، از پیش
قراری را نهاده با زن خویش
که از زندان اگر آمد زمانی
به نام من پیامی یا نشانی
اگر خودکار آبی بود متنش
بدان باشد درست و بی غل و غش
اگر با رنگ قرمز بود خودکار
بدان باشد تمام از روی اجبار
تمامش از فشار بازجویی ست
سراپایش دروغ و یاوه گویی ست
گذشت و روزی آمد نامه از مرد
گرفت آن نامه را بانوی پر درد
گشود و دید با هالو مآبی
نوشته شوهرش با خط آبی:
عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟
بگو بی بنده احوالت چطور است؟
اگر از ما بپرسی، خوب بشنو
ملالی نیست غیر از دوری تو
من این جا راحتم، کیفور کیفور
بساط عیش و عشرت جور وا جور
در این جا سینما و باشگاه است
غذا، آجیل، میوه رو به راه است
کتک با چوب یا شلاق و باطوم
تماما شایعاتی هست موهوم
هر آن کس گوید این جا چوب دار است
بدان این هم دروغی شاخدار است
در این جا استرس جایی ندارد
درفش و داغ معنایی ندارد
کجا تفتیش های اعتقادی ست؟
کجا سلول های انفرادی ست؟
همه این جا رفیق و دوست هستیم
چو گردو داخل یک پوست هستیم
در این جا بازجو اصلن نداریم
شکنجه ، اعتراف، عمرن نداریم
به جای آن اتاق فکر داریم
روش های بدیع و بکر داریم
عزیزم، حال من خوب است این جا
گذشت عمر، مطلوب است این جا
کسی را هیچ کاری با کسی نیست
نشانی از غم و دلواپسی نیست
همه چیزش تمامن بیست این جا
فقط خود کار قرمز نیست این جا
وحی منزل
سال ها بود که من از تو طرفداریدم
ادعاهای تو و حزب تو را جاریدم
هر شب و روز شعارات تو تبلیغیدم
همره اسپره ی رنگ به دیواریدم
انتخابات که شد سنگ تو بر سینه زدم
"نه" نگفتم به تو ، با رای خودم آریدم
بر دک و پوز رقیبان تو بس مشتیدم
دل خوش از وعده ی تو سخت فداکاریدم
چشم را بستم و دربست مرید تو شدم
تو شدی کعبه و من گرد تو پرگاریدم
هر چه کردی به نظر خوب همان می آمد
هر که و هر چه به غیر از تو من انکاریدم
هر چه را گفتی و با وسوسه تبلیغیدی
همچو طوطی به پس آینه تکراریدم
هر چه آروغ زدی از سر سیری شکم
همه را آیه ی نازل شده انگاریدم
لیکن اکنون چه بگویم که نگفتن بهتر
که نه تنها نرهیدم که بتر خواریدم
گول آن باغ در سبز تو را خوردم من
از چاخانات تو من خر شده افساریدم
تا سوار خرک خویش شدی، جوریدی
زیر جور و ستمت له شده و زاریدم
بس که تو خورده ای از توبره پرواریدی
لیک من لاغر و لاجون شده بیماریدم
حالیا تا که تو را زیر کشم از خر خویش
یقه جر دادم و زوریدم و شلواریدم
لينك دانلود :
براي دريافت فايل صوتي اينجا را كليك كنيد.
1 ديدگاه:
دانلود کنید ./ کتاب روسریهای سبز / هشت داستان کوتاه با موضوع جنبش سبز . به دیگران هم معرفی کنید. زمان برای دانلود یک دقیقه . آدرذس : http://www.facebook.com/l.php?u=http%3A%2F%2Fwww.salin-moghadas.blogspot.com%2F&h=45d03
داستانها : سه دختر / دموکراسی عاشقانه / معنویت سرخ . سرباز لبنانی و دختر ایرانی و ..... //
ارسال یک نظر