آهنگ سازان سبز بی رسانه را تکثیر کنیم؛ هنر بابک جوادی فر تکثیر امیر است


این دومین بار است که صدا و آهنگ یک هم میهن برایم به اندازه کار بزرگان آواز ایران عزیز است. کاری به کار فن و تکنیک و بی ایرادی آوازشان هم ندارم وقتی مشق آواز در ایران برای جوانان، پاسخش زندان است. بار نخست روزی بود که آریا آرام نژاد آهنگ ساز جوان بابلی برای کشته شدگان راهپیمایی اعتراضی روز عاشورا « علی برخیز» را خوانده بود و برعکس همه آن خوانندگانی که سهمی از سیمای ضرغامی نثارشان می شود که از گل و بلبل بخوانند، سهم او سلول انفرادی شد. آریا می دانست که جرم آوازهای درد، کمتر از زندان نخواهد بود اما باز هم خواند…
اینبار بابک جوادی فر به همراهی یاران مشترک او و امیر آهنگی را تقدیم برادر می کند. به یاد برادری که ظهر تابستان سال گذشته، زیر باتوم های کسانی که امیر و دوستانش را به کهرزیک برده بودند، جان داده است. به یاد امیری که همیشه وقتی نامش می آید یاد اعتماد بر دار رفته می افتم. یاد ضرب باتوم های کسانی که دانه دانه شلاق هایشان، تن و دندان امیر و محسن و محمد و دیگران را له کرد اما جایش هزاران بابک و آریا و جوانان دیگری را سبز کرد که بی هراس و با افتخار یاد و نام و امیدهای رفتگان و دربندان را تکثیر می کنند.

بابک جوادی فر خودش در معرفی این آهنگ می نویسد: ترانه « ظهر تابستون تهرون » در شبی سرد و زمستانی نوشته شد . شبی که دلتنگی امیر امانم را بریده بود . ترانه ، روایتی از هجدهم تا بیست و سوم تیر ماه هشتاد و هشت است ، حکایت دستگیری تا شهادت امیر و ظهر تابستانی که همچنان ادامه دارد. موسیقی و تنظیم ترانه ، حاصل همفکری و همیاری جمعی از یاران مشترک من و امیر است . صدای دلنشین یکی از یارانم بر روی ترانه نشست و کلیپ آن به لطف آفتابی یکی دیگر از دوستان محقق شد. تقدیم به برادرم امیر جوادی فر که یکسال است در هر نفسم خاطره اش را هاشور می زنم . این ترانه متعلق به همه بچه های ایران زمین است، همه سرو قامتانی که در ظهر های تابستانی ایران تکثیر می شوند.»

حالا من هم اینجا به اندازه همین نیمچه رسانه خودم، در تکثیر این صدا سهیم می شوم و باور دارم تا زمانی که مرد سربلند آواز ایران استاد شجریان عزیز، صدای خود را صدای خس و خاشاک می خواند و هیچ خیالش نیست که خیری از صدا و سیما و وزارت ارشاد آقایان به او نرسید، جوانان نیز می توانند صدای همان خس و خاشاکی باشند که حماسه ساز است.
هنر فردای ایران به همین هنرمندان جوانی که در خود ایران چشم به خیر و برکت امکانات رسمی ندوخته اند، امیدوار تر است.
بشنوید:

ظهر تابستون تهرون
یه ستاره غرق در خون
فصل رویا روز میعاد، هیجده تیر روز فریاد
رو تن سرو خرامون جای تیشه های بیدار،
توی زندون زیر باتوم، داره آروم می کنه جون
....

0 ديدگاه:

ارسال یک نظر